ایران،جبهه مقاومت (راهبردهای مقابله) با تهدیدِ بقاءِ رژیم غاصب صهیونیستی ومتحدان

ایران،جبهه مقاومت (راهبردهای مقابله) با تهدیدِ بقاءِ رژیم غاصب صهیونیستی ومتحدان

✍️ دکتر سعید شهرابی فراهانی
تحلیل‌گر ارشد سیاسی، امنیتی و بین‌الملل
مدیر مرکز پژوهش و مطالعات بین‌المللی ضدصهیونیستی
مدیرتبیین اتاق تحلیل جبهه مقاومت

تحولات چند ماه اخیر در جغرافیای مقاومت و درگیری‌های نیابتی، نشانه‌های ورود منطقه غرب آسیا به مرحله‌ای کاملاً جدید از مواجهه استراتژیک را آشکار می‌کند. رژیم صهیونیستی که پس از شکست در نبرد ۱۲ روزه و ناکامی در جنگ ترکیبی علیه ایران و محور مقاومت، بازدارندگی پیشین خود را از دست داده، اکنون با تحرکی تازه‌ای از سوی جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت روبروخواهدشد؛ که دران دکترین «جنگ سرنوشت» یا «جنگ پایان‌دهنده» که ماهیت آن نه صرفاً دفاعی بلکه بازدارندگی تهاجمی – راهبردی بایدباشد.
این امربازتاب‌دهنده یک تحول بنیادین در فلسفه نبرد منطقه‌ای است و نشان می‌دهد که محور مقاومت از مرحله دفاع فعال عبور کرده و وارد مرحله‌ای از بازدارندگی ضربتی و پایان‌دهنده شده است. تغییرات ژئوپلیتیکی اخیر، از جمله بحران‌های یمن، تحولات سوریه، حضور نظامی اسرائیل در مرزهای لبنان و فشارهای غربی علیه ایران، زمینه‌ساز شکل‌گیری این راهبردبوده‌است.
🔹چهار محور اصلی «جنگ سرنوشت»
الف) اوج درگیری
درگیری‌های پیش‌رو، از نظر شدت و حجم عملیات، به‌گونه‌ای طراحی شود که کاملاً متفاوت از نبردهای پیشین باشد. برای نخستین بار، عمق حیاتی و زیرساختی رژیم صهیونیستی در شعاع تهدید مستقیم ایران، حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و گروه‌های مقاومت فلسطین قرارباید گیرد.
در پاسخ ایران به هرگونه تجاوز بایدغیرمتقارن، فراگیر و ضربتی شود؛ به‌گونه‌ای که مراکز فرماندهی، سامانه‌های اطلاعاتی و زیرساخت‌های حیاتی دشمن در ساعات اولیه از کارایی ساقط شوند. این رویکرد، الگویی نوین از بازدارندگی فعال و هجومی ارائه می‌دهد که با هر گونه تهدید متقابل مقابله فوری و استراتژیک خواهدبود.
ب)درگیرطولانی
جنگ دوم برخلاف الگوی سنتی درگیری‌های کوتاه‌مدت، چندمرحله‌ای و غیرقابل پیش‌بینی طراحی بایدشود:
▪️پاسخ سریع و بازدارنده: هدف این مرحله، متوقف کردن هرگونه تجاوز و ایجاد فشار روانی و عملیاتی بر دشمن است.
▪️تضعیف ساختاری دشمن: با استفاده از ابزارهای سایبری، الکترونیکی و شناختی، شبکه‌های فرماندهی و اطلاعاتی دشمن باید تضعیف شود.
▪️پاک‌سازی راهبردی جغرافیای تهدید: در مناطق مرزی و دریایی، نیروهای محور مقاومت حضور و کنترل عملیاتی پیدا کنند تا امنیت استراتژیک و خطوط مواصلاتی ایران تضمین شود.
در این چارچوب، مدیریت زمان جنگ تابع محاسبات سیاسی سنتی نیست، بلکه بر اساس معادلات بازدارندگی نهایی و تغییر معادله قدرت تنظیم شود. این روش، توانایی ایران و جبهه مقاومت را در پاسخ به تهدیدات گسترده و پیش‌بینی‌نشده افزایش می‌دهد.
ج) فراگیری جنگ
این نبرد صرفاً یک درگیری نظامی محدود نبایدشود؛ بلکه جنگ منطقه‌ای-جهانی ترکیبی که همه ابعاد قدرت سخت و نرم را در بگیرد.
در جغرافیای پنج‌گانه کلیدی (لبنان، سوریه، عراق، یمن و غزه)، شبکه‌ای از نیروهای مردمی، نظامی، اطلاعاتی و سایبری محور مقاومت، عملیات را هدایت و هماهنگی کنند.
در سطح بین‌المللی، جنگ روایت‌ها و جنگ ادراکات به‌عنوان ستون پنجم نبرد عمل خواهد کرد و بازتاب رسانه‌ای و افکار عمومی جهانی، مسیر تصمیم‌گیری بلوک غرب را دچار فروپاشی شناختی خواهد کرد.
این رویکرد، نشان‌دهنده هماهنگی کامل میان قدرت نظامی، رسانه‌ای و روانی محور مقاومت است و در عین حال فشار را بر رژیم صهیونیستی و متحدانش در سطح جهانی افزایش خواهدداد.
د) گسترش جغرافیای نبرد
برای نخستین بار، در جنگ دوم مناطق زمینی، دریایی و حتی فضاهای اطلاعاتی و فضایی به‌طور همزمان درگیربایدشود.
دریای سرخ، مدیترانه شرقی، خلیج فارس و باب‌المندب به‌عنوان میادین متقاطع نبرد تعریف شود.
درگیری‌ها شامل چندلایه زمینی، دریایی، فضایی، سایبری و شناختی……. و تمامی لایه‌های دفاعی و تهاجمی دشمن هم‌زمان فعال خواهند شد.
این گستردگی عملیاتی، رژیم صهیونیستی را با چالش‌های همزمان در چند جبهه مواجه می‌کند و توان مقابله و بازدارندگی آن را کاهش می‌دهد.
🔸 «جنگ سرنوشت» و آنتی‌تز جنگ بقاء اسرائیل
رژیم صهیونیستی برای بقاء به بحران‌سازی دائمی و جنگ‌های محدود متکی است؛ اما ایران و محور مقاومت بایدبا طراحی جنگ پایان‌دهنده به دنبال تغییر بنیادین معادله قدرت و پایان حضور نظامی صهیونیسم در منطقه شود.
این امر، نه تنها یک مقابله نظامی، بلکه رویارویی تمدنی و هستی‌شناختی است. نتیجه آن، تثبیت نظم جدید مقاومت در غرب آسیا و کاهش وابستگی منطقه به سیاست‌های بقاء اسرائیل خواهد بود.
▪️بازدارندگی تهاجمی محور مقاومت، باعث می‌شود که هرگونه تجاوز به صورت فوری و ضربتی پاسخ داده شود.
▪️جنگ ادراکات و رسانه‌ای، توانایی رژیم صهیونیستی در مشروعیت‌سازی اقدامات نظامی خود را کاهش می‌دهد.
🔹پیامدهای راهبردی
جنگ دوم ایران و محور مقاومت، صرفاً ادامه درگیری‌های گذشته نبایدباشد، بلکه تحول کیفی و استراتژیک در ماهیت جنگ منطقه‌ای بایدتبدیل شود:
▪️تثبیت بازدارندگی واقعی در برابر رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن
▪️تضعیف ساختاری دشمن از طریق عملیات سایبری و شناختی
▪️کنترل کامل جغرافیای تهدید و امنیت خطوط حیاتی ایران
▪️ایجاد تغییر معادله قدرت در منطقه و پایان دوره تسلط صهیونیسم
چهار تفاوت عمده این جنگ شدت، مدت،فراگیری و وسعت جغرافیای درگیری—نشان‌دهنده گذار از «دفاع فعال» به بازدارندگی تهاجمی و پایان‌بخش است.
⬆️جمع‌بندی:
جنگ دوم ایران وجبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی و آمریکا، نه یک جنگ محدود، بلکه تحول استراتژیک و پایان‌بخش تسلط صهیونیسم بر معادلات امنیتی منطقه خواهدشد.
▪️شدت: حملات ضربتی و غیرمتقارن به مراکز حیاتی دشمن
▪️مدت: عملیات چندمرحله‌ای، غیرقابل پیش‌بینی و راهبردی
▪️فراگیری: استفاده همزمان از قدرت نظامی، اطلاعاتی، رسانه‌ای و روانی
▪️وسعت جغرافیایی: درگیری‌های چندلایه زمینی، دریایی، فضایی و سایبری
🔺نتیجه نهایی، تثبیت نظم جدید ایران ومقاومت در غرب آسیا و پایان دوران بقاء اسرائیل از طریق جنگ‌های محدود و دائمی خواهد بود.
این امر، نشان‌دهنده هوشمندی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت در مواجهه با تهدیدات پیچیده و ترکیبی منطقه‌ای و بین‌المللی خواهدبود و پایه‌گذار یک دوره جدید از بازدارندگی و امنیت منطقه‌ای خواهد بود.

Iran and the Axis of Resistance
Strategic Approaches to Counter the Existential Threat of the Zionist Regime and Its Western Allies
✍️ Dr. Saeid Shahrabi Farahani
Senior Political, Security and International Affairs Analyst
Director of the Center for Anti-Zionist Research and International Studies
Director of the Resistance Front Strategic Analysis Unit
The recent developments across the geography of resistance and the proxy confrontations indicate the entrance of West Asia into an entirely new strategic phase of confrontation.
The Zionist regime, which lost its deterrent capability after its defeat in the 12-Day War and the failure of its hybrid war against Iran and the Axis of Resistance, is now facing a new wave of strategic dynamism led by the Islamic Republic of Iran and the Resistance Front.
At the core of this transformation lies the doctrine of the “Decisive War” or “Final War” — a doctrine that is not merely defensive, but represents offensive-strategic deterrence.
This marks a fundamental shift in the philosophy of regional warfare, proving that the Resistance has moved beyond active defense toward a stage of decisive, preemptive, and comprehensive deterrence.
🔹 The Four Strategic Pillars of the “Decisive War”
A) Peak of Confrontation
The upcoming conflict must be fundamentally different in both intensity and scale.
For the first time, the vital depth of the Zionist regime will be directly threatened by Iran, Hezbollah, Ansarullah, the Iraqi Popular Mobilization Forces, and the Palestinian Resistance groups.
Iran’s response to any aggression must be asymmetric, rapid, and comprehensive, neutralizing the enemy’s command, intelligence, and critical infrastructure within hours.
This represents a new model of offensive-active deterrence, capable of confronting any reciprocal threat instantly and strategically.
B) Prolonged and Multi-Phase Engagement
Unlike short-term traditional conflicts, the Second War must be multi-stage and unpredictable:
Rapid and deterrent response: Immediate retaliation to stop aggression and impose psychological and operational pressure.
Structural weakening of the enemy: Through cyber, electronic, and cognitive operations that paralyze command and intelligence networks.
Strategic cleansing of threat zones: Resistance forces should secure and control border and maritime areas to safeguard Iran’s strategic depth.
Here, the timing of war is no longer dictated by political calculations but by final deterrence equations and shifts in power balance.
C) Comprehensive and Multi-Domain Warfare
This war must evolve into a regional–global hybrid conflict integrating all dimensions of hard and soft power.
Across five key geographies — Lebanon, Syria, Iraq, Yemen, and Gaza — a unified network of military, intelligence, media, and cyber units will coordinate Resistance operations.
At the global level, the war of narratives and perceptions will act as the fifth column, dismantling the West’s cognitive coherence and decision-making capability.
This demonstrates full synchronization between military, media, and psychological power within the Resistance Axis.
D) Expansion of the Battlespace
For the first time, land, sea, cyber, and even space domains will be engaged simultaneously.
The Red Sea, Eastern Mediterranean, Persian Gulf, and Bab-al-Mandeb will serve as intersecting arenas of confrontation.
This multi-front expansion will overburden the Zionist regime with simultaneous crises and drastically reduce its operational deterrence.
🔸 “Decisive War”: The Anti-Thesis of Israel’s “War of Survival”
While the Zionist regime depends on continuous crises and limited wars for survival, Iran and the Resistance seek to end this cycle through a final, transformative war that reshapes the power balance and terminates the Zionist military presence in the region.
This is not merely a military confrontation, but a civilizational and existential struggle — one that establishes a new order of Resistance in West Asia and ends the Zionist monopoly over regional security.
🔹 Strategic Implications
Establishment of true deterrence against Israel and its Western allies
Structural paralysis of the enemy through cyber and cognitive warfare
Full control over threat geographies and strategic corridors of Iran
Reconfiguration of regional power equations in favor of the Resistance
The four major distinctions of this war — intensity, duration, scope, and geographic expansion — mark the shift from active defense to offensive and conclusive deterrence.
⬆️ Conclusion
The Second War between Iran and the Axis of Resistance against the Zionist regime and the United States will not be a limited conflict, but a strategic and decisive transformation in the regional security architecture.
By integrating military, intelligence, media, and cognitive power, this war aims to end Israel’s era of survival through perpetual conflict and inaugurate the New Order of Resistance in West Asia, anchored by Iran’s strategic intelligence and deterrent leadership.

إيران ومحور المقاومة
الاستراتيجيات لمواجهة تهديد بقاء الكيان الصهيوني وحلفائه الغربيين
✍️ الدكتور سعيد شهرابي فراهاني
الخبير البارز في الشؤون السياسية والأمنية والدولية
مدير مركز الدراسات والبحوث الدولية لمناهضة الصهيونية
مدير غرفة تحليل محور المقاومة
تشير التطورات الأخيرة في جغرافيا المقاومة والصراعات بالوكالة إلى دخول منطقة غرب آسيا مرحلة جديدة تمامًا من المواجهة الاستراتيجية.
فقد فقد الكيان الصهيوني ردعه بعد هزيمته في الحرب الثانية عشرة وفشل حربه الهجينة ضد إيران ومحور المقاومة، وهو اليوم يواجه حركة استراتيجية جديدة تقودها الجمهورية الإسلامية الإيرانية ومحور المقاومة.
تتمحور هذه المرحلة حول عقيدة «حرب المصير» أو «الحرب الحاسمة»، وهي ليست دفاعية فحسب، بل تمثل ردعًا هجوميًا واستراتيجيًا.
وهو تحول جذري في فلسفة الحرب الإقليمية، إذ تجاوز محور المقاومة مرحلة الدفاع الفعّال ودخل في مرحلة الردع الحاسم والشامل.
🔹 المحاور الأربعة الرئيسية لعقيدة “حرب المصير”
أ) ذروة المواجهة
يجب أن تكون المواجهة القادمة مختلفة كليًا من حيث الشدة والحجم.
ولأول مرة، سيكون العمق الحيوي للكيان الصهيوني في نطاق التهديد المباشر من قبل إيران، حزب الله، أنصار الله، الحشد الشعبي العراقي، وفصائل المقاومة الفلسطينية.
ويجب أن يكون رد إيران على أي عدوان غير متماثل، شامل، وسريع، بحيث تُعطّل مراكز القيادة والبنية التحتية الحيوية للعدو خلال الساعات الأولى.
يمثل هذا النهج نموذجًا جديدًا من الردع الفعّال والهجومي الذي يتعامل مع أي تهديد فورًا وبشكل استراتيجي.
ب) المواجهة الطويلة متعددة المراحل
على عكس الحروب القصيرة التقليدية، يجب أن تكون الحرب الثانية متعددة المراحل وغير قابلة للتنبؤ:
رد سريع ورادع: لوقف العدوان وفرض ضغط نفسي وعملياتي على العدو.
إضعاف البنية الهيكلية للعدو: من خلال العمليات السيبرانية والإلكترونية والمعرفية.
تطهير استراتيجي لمناطق التهديد: لضمان الأمن الاستراتيجي وخطوط الاتصال الإيرانية.
في هذا الإطار، إدارة زمن الحرب تعتمد على معادلات الردع النهائي وتغيير ميزان القوة وليس على الحسابات السياسية التقليدية.
ج) شمولية الحرب
لن تكون هذه الحرب مجرد مواجهة عسكرية محدودة، بل حربًا إقليمية – عالمية هجينة تشمل جميع أبعاد القوة الصلبة والناعمة.
وفي الجغرافيات الخمس الرئيسة (لبنان، سوريا، العراق، اليمن، غزة)، ستتولى شبكة من قوات المقاومة العمليات العسكرية والإعلامية والسيبرانية بشكل منسق.
أما على المستوى الدولي، فستكون حرب الروايات والإدراك بمثابة العمود الخامس، لتفكيك الوعي الجمعي للغرب وإرباك قراراته.
وهو ما يعكس التكامل الكامل بين القوة العسكرية والإعلامية والنفسية لمحور المقاومة.
د) توسّع ساحة المعركة
ستشمل الحرب الثانية لأول مرة المجالات البرية والبحرية والسيبرانية والفضائية في آن واحد.
وستُعدّ البحر الأحمر، شرق المتوسط، الخليج الفارسي وباب المندب ساحات متقاطعة للمعركة.
هذا التوسّع سيضع الكيان الصهيوني أمام تحديات متزامنة في عدة جبهات ويُضعف قدرته على الردع والمواجهة.
🔸 “حرب المصير”: نقيض حرب بقاء إسرائيل
يعتمد الكيان الصهيوني في بقائه على أزمات دائمة وحروب محدودة، أما إيران ومحور المقاومة فيسعيان إلى إنهاء هذه الدورة من خلال حرب حاسمة ونهائية تُعيد تشكيل ميزان القوى وتنهي الوجود العسكري الصهيوني في المنطقة.
إنها ليست مواجهة عسكرية فحسب، بل مواجهة حضارية ووجودية تُفضي إلى تأسيس نظام مقاوم جديد في غرب آسيا ونهاية هيمنة الصهيونية على معادلات الأمن الإقليمي.
🔹 النتائج الاستراتيجية
ترسيخ الردع الحقيقي ضد الكيان الصهيوني وحلفائه الغربيين
شلّ البنية الهيكلية للعدو عبر الحرب السيبرانية والمعرفية
التحكم الكامل في جغرافيا التهديد وضمان الأمن الاستراتيجي لإيران
تغيير معادلة القوة الإقليمية لصالح محور المقاومة
إن الاختلافات الأربعة في الشدة، المدة، الشمولية، واتساع الجغرافيا، تمثل الانتقال من الدفاع الفعّال إلى الردع الهجومي والحاسم.
⬆️ الخلاصة
إن الحرب الثانية بين إيران ومحور المقاومة من جهة، والكيان الصهيوني والولايات المتحدة من جهة أخرى، ليست حربًا محدودة، بل تحول استراتيجي حاسم في هيكل الأمن الإقليمي.
ومن خلال دمج القدرات العسكرية والاستخباراتية والإعلامية والمعرفية، تسعى هذه الحرب إلى إنهاء عصر بقاء إسرائيل عبر الحروب الدائمة وافتتاح نظام مقاوم جديد في غرب آسيا، تقوده إيران بعقلها الاستراتيجي وردعها الذكي.